در روزگاری که با یورش تازیان، ایرانیان را دل سخت پریشیده بود و: «بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره، دشمنان بر جان ما چیره، شهر سیلی خورده هذیان داشت، بر زبان بس داستانهای پریشان داشت»، فردوسی ققنوسوار از میان آتش و خاکستر، ستوار و پرهیمنه قد راست کرد و با سرودن شاهنامه: «بیفکند از نظم کاخی بلند، که از باد و باران نیابد گزند.».