یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت...

آموزه های زندگی با ادبیات
وبگاه رسمی دکتر آسیه بهبودی
مدرس و پژوشگر دانشگاه

یکم اردیبهشت ماه؛ بزرگداشت سعدی شیرین سخن

زندگینامه سعدی شیرازی:

 

 

 

دو حکایت از گلستان:

حکایت اول: یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب‌خیز و مولع زهد و پرهیز.

شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه‌ای گرد ما خفته.

پدر را گفتم: از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه‌ای بگزارد. چنان خواب غفلت برده‌اند که گویی نخفته‌اند که مرده‌اند.

گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی.

نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

 

فایل صوتی حکایت اول

حکایت 1.mp3

 

حکایت دوم: بخشایش الهی گم شده‌ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت تا به حلقه اهل تحقیق در آمد.

به یُمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاقش به حمائد مبدل گشت دست از هوا و هوس کوتاه کرده. و زبان طاعنان در حق او همچنان دراز که بر قاعده اوّل است و زهد و طاعتش نامعوّل.

به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای ولیک می‌نتوان از زبان مردم رست طاقت جور زبان‌ها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد.

جوابش داد که: شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت؟!

چند گویی که بد اندیش و حسود عیبجویان من مسکینند.

گه به خون ریختنم برخیزند
گه به بد خواستنم بنشینند

نیک باشی و بدت گوید خلق
به که بد باشی و نیکت بینند

لیکن مرا -که حسن ظن همگان در حق من به کمال است و من در عین نقصان- روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن.

در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را

در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا

 

فایل صوتی حکایت دوم

حکایت2.mp3

 

حکایتی از بوستان:

یکی در بیابان سگی تشنه یافت
برون از رمق در حیاتش نیافت

کله دلو کرد آن پسندیده کیش
چو حبل اندر آن بست دستار خویش

به خدمت میان بست و بازو گشاد
سگ ناتوان را دمی آب داد

خبر داد پیغمبر از حال مرد
که داور گناهان از او عفو کرد

الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن

کسی با سگی نیکویی گم نکرد
کجا گم شود خیر با نیکمرد؟

کرم کن چنان که‌ت برآید ز دست
جهانبان در خیر بر کس نبست

به قنطار زر بخش کردن ز گنج
نباشد چو قیراطی از دسترنج

برد هر کسی بار در خورد زور
گران است پای ملخ پیش مور

دلو: ظرف آبکش از چاه
کیش: دین  مرام  روش
حبل: طناب
قنطار: واحد وزن کنایه از مال فراوان
قیراط: واحد وزن سنگ قیمتی کنایه از وزن بسیار اندک

پیام حکایت:
۱-ارزشمند بودن نیکی نزد خداوند حتی در باره حیوانات
۲- نیکی و احسان به همه در حد توان

 

فایل صوتی حکایت بوستان

1.mp3

 

 

تازه ترین مطالب

پربازدیدهای این هفته