
ابوالفضل بیهقی مورخ قرن پنجم، دبیر فاضل دربار محمود و مسعود غزنوی (ولادت ۳۸۵ وفات ۴۷۰ هـق) وی پس از کسب معلومات در نیشابور، به دیوان رسایل محمود غزنوی راه جست و در خدمت ابونصر مشکان، رئیس دیوان رسایل، به کار پرداخت. کتاب تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی اثر جاودانه اوست. موضوع اصلی کتاب تاریخ سلطنت مسعود، پسر محمود غزنوی است و در ضمن آن مطالب مفیدی در تاریخ غزنویان قبل از مسعود و سامانیان و صفاریان و سلجوقیان و جز آنها دیده میشود. این کتاب از جهت دقت در ذکر تفاصیل و جزییات وقایع در زبان فارسی بینظیر است.
سیل غزنه
روز شنبه نهم ماه رجب، میان دو نماز، بارانکی خرد خرد میبارید، چنان زمین ترگونه میکرد و گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هر چند گفتند و از آنجا برخیزید که محال بود بر گذر سیل بودن فرمان نمی بردند، تا باران قویتر شد. کاهلوار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوارها افگندند، که به محلت دیه آهنگران پیوسته و نهفتی جستند و هم خطا بود و بیارامیدند و بر آن جانب رود بسیار اَستر سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان، تا آن دیوارهای آسیا و آخُرها کشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته و آن هم خطا بود، که بر راهگذر سیل بودند و پیغمبر ما محمد مصطفى (ص) گفته است: نَعُوذُ باللهِ مِنَ الأخرسَینِ الأَصَمَّینِ و بدین دو گنگ و دو کر آب و آتش را خواسته است و این پل بامیان در آن روزگار، بر این جمله نبود، پلی بود قوی، پشتیوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده، کوتاه گونه و بر پشت آن دو رسته دکّان برابر یکدیگر، چنانکه اکنون است و چون از سیل تباه شد عَبویۀ بازرگان، آن مرد پارسای باخیر - رحمة الله علیه- چننی پلی برآورده یک طاق بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو ماند و از مردم چنین چیزها یادگار ماند و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آن جمله یاد نداشتند و بداشت تا از پس نماز خفتن، و پاسی از شب بگذشته، سیلی در رسید، که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند و درخت بسیار از بیخ کنده، میآورد و مغافصه در رسید، گله داران بجستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران، و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل در رسید و گذر تنگ، چون ممکن شدی که آن چندان آغار و درخت بسیار و چهارپای به یک بار بتوانستی گذشت طاقهای پل را بگرفت، چنانکه آب را گذر نبود و به بام افتاد و مدد سیل پیوسته، چون لشکر آشفته، میدررسید و آب، از فراز رودخانه، آهنگ بالا و در بازارها افتاد، چنانکه به بازار صرافان رسید و بسیار زیان کرد و بزرگتر هنر آن بود که پل را با آن دکّانها از جای بکند و آب راه یافت، اما بسیار کاروان سرای، که بر رسته وی بود، ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیر نورده قلعه آمد، چنانکه در قدیم بود، پیش از روزگار یعقوب لیث که این شارستان و قلعه غزنین ،عمرو، برادر یعقوب، آبادان کرد...
و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر در نیاید و دیگر روز از دو جانب رود مردم ایستاده بودند به نظاره، نزدیک نماز پیشین، مدد سیل بگسست و به چند روز پل نبود و مردمان دشوار ازین جانب بدان جانب و از آن جانب بدین جانب میآمدند و میرفتند، تا آنگاه که باز پلها راست کردند. و از چند ثقه زابلی شنودم که پس از آنکه سیل بنشست مردم زر و سیم و جامه تباه شده می یافتند کـه سـیـل آنجا افکنده بود، و خدای - عزوجل- تواند دانست که بر گرسنگان چه رسید از نعمت.
کتاب ناژستان، تالیف دکتر نازی بهبودی به نقل از کتاب تاریخ بیهقی






