یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت...

آموزه های زندگی با ادبیات
وبگاه رسمی دکتر آسیه بهبودی
مدرس و پژوشگر دانشگاه

بخشی از کتاب تاریخ بیهقی

 

 

ابوالفضل بیهقی مورخ قرن پنجم، دبیر فاضل دربار محمود و مسعود غزنوی (ولادت ۳۸۵ وفات ۴۷۰ هـق)  وی پس از کسب معلومات در نیشابور،  به دیوان رسایل محمود غزنوی راه جست و در خدمت ابونصر مشکان،  رئیس دیوان رسایل،  به کار پرداخت. کتاب تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی اثر جاودانه اوست. موضوع اصلی کتاب تاریخ سلطنت مسعود، پسر محمود غزنوی است و در ضمن آن مطالب مفیدی در تاریخ غزنویان قبل از مسعود و سامانیان و صفاریان و سلجوقیان و جز آنها دیده می‌شود. این کتاب از جهت دقت در ذکر تفاصیل و جزییات وقایع در زبان فارسی بی‌نظیر است.

 

سیل غزنه
روز شنبه نهم ماه رجب، میان دو نماز، بارانکی خرد خرد می‌بارید، چنان زمین ترگونه می‌کرد و گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده بودند و گاوان بدانجا بداشته، هر چند گفتند و از آنجا برخیزید که محال بود بر گذر سیل بودن فرمان نمی بردند،  تا باران قویتر شد.  کاهل‌وار برخاستند و خویشتن را به پای آن دیوارها افگندند، که به محلت دیه آهنگران پیوسته و نهفتی جستند و هم خطا بود و بیارامیدند و بر آن جانب رود بسیار اَستر سلطانی بسته بودند و در میان آن درختان،  تا آن دیوارهای آسیا و آخُرها کشیده و خرپشته زده و ایمن نشسته و آن هم خطا بود، که بر راهگذر سیل بودند و پیغمبر ما محمد مصطفى (ص) گفته است: نَعُوذُ باللهِ مِنَ الأخرسَینِ الأَصَمَّینِ و بدین دو گنگ و  دو کر آب و آتش را خواسته است و این پل بامیان در آن روزگار، بر این جمله نبود، پلی بود قوی،  پشتیوان‌های قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده، کوتاه گونه و بر پشت آن دو رسته دکّان برابر یکدیگر، چنانکه اکنون است و چون از سیل تباه شد عَبویۀ بازرگان، آن مرد پارسای باخیر - رحمة الله علیه- چننی پلی برآورده یک طاق بدین نیکویی و زیبایی و اثر نیکو ماند و از مردم چنین چیزها یادگار ماند و نماز دیگر را پل آنچنان شد که بر آن جمله یاد نداشتند و بداشت تا از پس نماز خفتن، و پاسی از شب بگذشته، سیلی در رسید، که اقرار دادند پیران کهن که بر آن جمله یاد ندارند و درخت بسیار از بیخ کنده، می‌آورد و مغافصه در رسید، گله داران بجستند و جان را گرفتند و همچنان استرداران، و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل در رسید و گذر تنگ،  چون ممکن شدی که آن چندان آغار و درخت بسیار و چهارپای به یک بار بتوانستی گذشت طاقهای پل را بگرفت،  چنانکه آب را گذر نبود و به بام افتاد و مدد سیل پیوسته،  چون لشکر آشفته، می‌دررسید و آب، از فراز رودخانه، آهنگ بالا و در بازارها افتاد،  چنانکه به بازار صرافان رسید و بسیار زیان کرد و بزرگتر هنر آن بود که پل را با آن دکّانها از جای بکند و آب راه یافت، اما بسیار کاروان سرای،  که بر رسته وی بود، ویران کرد و بازارها همه ناچیز شد و آب تا زیر نورده قلعه آمد،  چنانکه در قدیم بود، پیش از روزگار یعقوب لیث که این شارستان و قلعه غزنین ،عمرو، برادر یعقوب، آبادان کرد...

 

و این سیل بزرگ مردمان را چندان زیان کرد که در حساب هیچ شمارگیر در نیاید و دیگر روز از دو جانب رود مردم ایستاده بودند به نظاره،  نزدیک نماز پیشین، مدد سیل بگسست و به چند روز پل نبود و مردمان دشوار ازین جانب بدان جانب و از آن جانب بدین جانب می‌آمدند و می‌رفتند، تا آنگاه که باز پلها راست کردند.  و از چند ثقه زابلی شنودم که پس از آنکه سیل بنشست مردم زر و سیم و جامه تباه شده می یافتند کـه سـیـل آنجا افکنده بود،  و خدای - عزوجل- تواند دانست که بر گرسنگان چه رسید از نعمت.

 

کتاب ناژستان، تالیف دکتر نازی بهبودی به نقل از کتاب تاریخ بیهقی

 

تازه ترین مطالب

پربازدیدهای این هفته